بگذار هر چه بدي هست در اين خاک بماند؛
من و تو رهگذر کوچه ي عشقيم؛
و همين بس که تو را دوست بدارم؛
نکند خسته شوي يا که ببازي!
من کنار تو نشستم
که تو بر عشق بنازي
کمکت خواهم کرد؛
که به شکرانه ي اين عشق؛
تو يک کلبه بسازي
که در آن بوي خدا هست
و اين حس
سر آغاز قشنگي ست
که آغاز شود بودن و بي عشق نماندن...
به من آهسته بگو:
هستي و هستم...